دلبستگی ناایمن، شکلی از ارتباط آلوده به ترس است؛ ترس از دست دادن و ترس از صمیمیت، که محققان شکل گیری آن را به کودکی نسبت می دهند.
اولین تجربه دلبستگی هر انسانی با مادر است. چگونگی رابطه ای که مادر با کودک شکل می دهد، نوع دلبستگی را معین می کند. الگوی دلبستگی در نوع رابطه سلامت روان و تعاملات ما در بزرگسالی موثر است. اگر این رابطه درست شکل نگرفته باشد، فرد دچار الگوی دلبستگی ناایمن می شود.
در الگوی رفتاری نامناسب، چون کودک به افراد ابتدایی زندگی اعتماد می کند، بنابراین نمی تواند به کس دیگری اعتماد کند و از ایجاد روابط صمیمانه عاجز است.
دلبستگی ایمن و ناایمن چیست؟
والدینی که به کودکان خود اهمیت می دهند، نسبت به نیاز های آنها حساس هستند و به موقع به آنها پاسخ درست می گویند؛ زمینه ساز ایجاد دلبستگی ایمنی در فرزند خود هستند.
این کودکان در کنار والدین احساس امنیت و آرامش دارند؛ در زمان دوری از آنها، دلتنگ می شوند؛ با دیدن آنها خوشحال می شوند و پدر و مادر خود را به غریبه ها ترجیح می دهند.
مواقعی که کودک توجه لازم را از والدین نگیرد یا به صورت گهگاه و متناقض این توجه را بگیرد، دلبستگی ناایمن در او شکل می گیرد.
والدینی که در برخورد با کودک ثبات رفتاری ندارند، گاهی به او محبت می کنند و گاهی او را پس می زنند؛ در نهایت کودک را دچار سردرگمی می کنند و او با خود فکر می کند که آیا والدینش او را دوست دارند یا نه؟ چه خطایی از او سرزده است؟
چه چیزی باعث بروز دلبستگی نا ایمن می شود؟
سوء استفاده فیزیکی و نادیده گرفته شدن توسط مادر یا مراقب:
فرض کنید کودکی تحت شرایطی همچون سوء استفاده فیزیکی قرار گرفته و توسط مادرش نادیده گرفته شده است.
این فرد به شدت احساس عدم امنیت خواهد داشت.
چنین افرادی دیگر به مادرانشان اعتماد نمی کنند.
همین امر موجب بروز ترس از مادر یا مراقب می شود.
نوزادان دوست داشته شدن را از طرف مادرانشان نیاز دارند اما چیزی که این افراد دریافت می کنند آسیب و نبود مراقبت درست است.
همین امر بر روی روابط بزرگسالی شان هم اثر می گذارد چون فرد از همان ابتدا یاد می گیرد که در معرض خطر است.
نبود تعاملات مهربانانه:
یکی دیگر از علت هایی که باعث بروز دلبستگی نا ایمن می شود این است که نیازهای فیزیکی فرد در دوران نوزادی برطرف می شود اما ارتباط عاطفی و خوبی برقرار نمی شود.
معمولا این نمونه در میان افرادی که پدر و مادرشان را از دست می دهند دیده می شود.
کودکان نیازهای ضروری دارند که باید برآورده شود اما نیازهای روانشناختی و عاطفی آن ها هم باید برطرف گردد.
کودکانی که چنین شرایطی را ندارند ممکن است از طرف مراقبت نشان مهربانی یا تعاملات احساسی خوبی دریافت نکنند. آن ها در رختخوابشان تنها رها می شوند.
چنین افرادی یاد می گیرند گریه کردن نمی تواند توجه افراد را به آن ها جذب کند.
پس برای برطرف کردن نیازهای عاطفی شان دیگر گریه نمی کنند.
در عوض دچار دلبستگی نا ایمن می شوند چون هرگز رابطه احساسی و عاطفی خوب و سازنده ای با مراقبشان نداشته اند.
همین دلبستگی نا ایمن می تواند بر روی روابط بزرگسالی شان هم اثر بگذارد.
همچنین کودکی ممکن است در یک محیط طبیعی بزرگ شود و نیازهای عاطفی اش باز هم برآورده نگردد.
مادر یا مراقب این کودک ممکن است نیازهای فیزیکی اش را برآورده کند اما نتواند تعامل سازنده ای با او داشته باشد.
در این شرایط مادر یا مراقب با او صحبت نمی کند، با او بازی نمی کند، او را نمی بوسد و بغلش نمی کند.
مراقب به هر دلیلی در این شرایط نمی تواند تعاملات عاطفی که کودک بدان نیاز دارد را برآورده کند.
به همین خاطر دلبستگی نا ایمن شکل می گیرد و بر روی آینده کودک نیز اثر می گذارد.
بی ثباتی در برآورده کردن نیازهای کودک:
نمونه دیگری از علت بروز دلبستگی نا ایمن زمانی است که بی ثباتی در برآورده کردن نیازهای کودک وجود دارد.
در چنین شرایطی گاهی از اوقات نیازهای کودک به هنگام گریه و داد برآورده می شود.
با این حال برخی از اوقات کودک به حال خودش رها می شود بدون اینکه نیازهایش برآورده گردد.
این موضوع نشان دهنده بی ثباتی در رفتار مادر یا مراقب است.
چنین بی ثباتی باعث ایجاد عدم اعتماد بین کودک و والدین می شود.
کودک یاد می گیرد نمی تواند برای برآورده کردن نیازهایش به والدین اعتماد کند.
احساس عدم امنیت در کودک شکل می گیرد و کنار او رشد می کند چون می داند هر وقت بخواهد نمی تواند برای برطرف کردن نیازها به والدینش اعتماد کند.
همین بی ثباتی در برطرف کردن نیازها اضطراب و عدم اعتماد را در درون کودک شکل می دهد و در آینده مشکلات زیادی برای او ایجاد می کند.
رابطهی بین سبک دلبستگی و سلامت روان
تحقیقات زیادی به رابطهی مستقیم بین سبک دلبستگی و سلامت روان پرداختن. نتیجهی تحقیقات نشون میده که افرادی با سبک دلبستگی ایمن، سلامت روان بیشتری رو در طی زندگی تجربه میکنن و میشه گفت که چنین افرادی خودآگاهی بیشتری دارن و بهتر میتونن به استرس و مشکلات واکنش نشون بدن و روابط بین فردی بهتری رو ایجاد و حفظ میکنن.
درحالیکه افرادی با سبکهای دلبستگی ناایمن، معمولا دچار اضطراب و تنش زیادی هستن یا از دیگران دوری میکنن و قادر به برقراری تعامل مناسب نیستن. همچنین احتمال بروز افسردگی در چنین افرادی بالاست.
آیا دلبستگی ناایمن مزایایی دارد؟
دلبستگی ایمن سالمترین سبک به نظر میرسد، و تحقیقات زیادی از این موضوع پشتیبانی میکنند. با این حال، آنچه کمتر به آن پرداخته اند، این واقعیت است که نیمی از کل جمعیت در یکی از سبک های “ناامن” قرار می گیرند.
تکامل همه چیز در مورد تناسب است. احتمال زنده ماندن شما برای انتقال ژن های خود به نسل بعدی چقدر است. باقی ماندن سبک های ناایمن نشان میدهد که آنها نوعی تقویت تناسب را به همان روشی که سبک ایمن انجام میدهد، ارائه میدهند.
دلبستگی ناایمن چه بر سر روابط می آورد؟
دلبستگی ناایمن رابطه را دشوار می کند. همسر این فرد همیشه باید در مورد ارتباطاتش جواب پس دهد؛ آزادی لازم را ندارد و نمی تواند به خوبی ابراز علاقه کند.
این فرد به خاطر ترس از دست دادن، دیواری به دور خود کشیده است و نمی تواند رابطه نزدیکی با همسرش ایجاد کند.
چگونه دلبستگی ناایمن را درمان کنیم؟
قبول کنید که مشکلی وجود دارد.
مشکل را شناسایی کنید؛ برای این کار باید رفتارهای خود را بررسی کنید.
از یک مشاور یا درمانگر برای درمان آن کمک بگیرید.
برای دسترسی سریع به مشاوره روانشناسی می توانید برای رزرو وقت مشاوره با شماره های مرکز مشاوره زرین فر تماس حاصل نمایید.
دیدگاه کاربران